الان چند ساله که وقتی اسفند میشه یه ذوق و شوق دیگه میاد سراغم نه به خا طر که به عید و آخر سال نزدیک میشیم نه الان پانزده شانزده ساله که با اومدن اسفند چند تا از روزهای مهم زندگی برام تداعی میشه اولیش 19 اسفند 77 که بعد چهار پنج سال خاطر خواهی بلاخره بخت با ما یار بود و مابه دلدار رسیدیم دومیش 19 اسفند 81 که بعد چهار سال من مادر شدم و دخترم بدنیا اومد وقتی بچه بودیم البته بچه بچه نه تا سن سیزده چهارده سالگی ما فقط منتظر بودیم تعطیلات عید بشه و بریم مسافرت اونم کجا روستای پدریمون که بعدا شد همون روستای آقای همسر .من ...